کتاب حاضر هم بحثی است دربارهٔ تعدّد و تفاوت نظریههایی که همگی در چارچوب مکتب لیبرالی قرار میگیرند و هم نظریهای لیبرالی پیرامون حقوق اقلیتها. نظریهای که مدّعی است علیرغم اتکاء این مکتب بر حقوق فردی و آزادی و برابری تکتک شهروندان، میتوان در همین چارچوب، حقوقِ جمعی را نیز که ناظر بر اقوام باشد تبیین کرد. چرا که به باور نویسنده، لیبرالیسم چندان هم با نگاه به تاریخ بهمنزلهٔ منبع ارزشهای هنجاری بیگانه نیست و همچنین اکثر نظریهپردازانش تلویحاً پذیرفتهاند که فرهنگها و ملّتها، واحدهای اصلیِ نظریهٔ سیاسی لیبرالی هستند. راهکارِ نویسندهٔ کتاب البته در راستای سایر همفکرانِ لیبرالش باقی میماند. یعنی راهکارهایی است عمدتاً سیاسی که به مدیریتِ مشکلات میاندیشد و سودای حلّ آنها را از سر دور میدارد و به این اعتبار بر این نظر است که قدم اصلی برای تبیین و تدقیق حقوق اقلیّتها در کشورهای دارای شهروندان چندفرهنگی، بسیج تکتکِ منابع است برای کمک به حفظ وحدت ملّی و حراست از کلیّت فرهنگیشان.