از نحوه آشنایی خود با کتاب «گروههای قومی و مرزها» بگوئید. چه شد که به دنبال ترجمه این کتاب رفتید؟
ایده ترجمه کتاب «گروههای قومی و مرزها»ی بارت، متعلق به مراد ثقفی است. ایشان پس از آنکه کتاب «مرزبندی قومیتی» نوشته آندرهاس ویمر را ترجمه کرد، به بنده فرمودند که کتاب بارت را که تکیهگاه ویمر بوده ترجمه کنم. کتاب «مرزبندی قومیتی» را دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۱۳ منتشر کرده و سال گذشته در ایران به چاپ رسیده است. ویمِر در آمریکا در حوزه علوم اجتماعی، نویسنده معتبر و سرشناسی است. مقالات و کتابهای او برنده جوایز متعددی بودهاند، از جمله، «جایزه نظریه» که از سوی انجمن جامعهشناسی آمریکا به بهترین مقاله در سال اعطا میشود. خواننده با مطالعه این هر دو کتاب میتواند شناخت جامعی از رویکرد مرزبندی به دست آورد. پیشنهادم این است که اگر خواننده میخواهد بهرهگیری از رویکرد مرزبندی بارت و بسط آن به شرایط امروز را دریابد، به کتاب «مرزبندی قومیتی؛ نهادها، قدرت، شبکهها» که با ترجمه بنده و از سوی نشر «شیرازه کتابِ ما» چاپ شده مراجعه کند. مبنای کار آندرهاس ویمِر در این کتاب، رویکرد بارت بوده است.
در مقدمه گفته شده که این کتاب بنیاد قومشناسی را متحول کرده. کمی درباره قومشناسی توضیح دهید و بگویید این کتاب چه تحولی در این حوزه به وجود آورده است؟
در کل و بر اساس یک تعریف، قومشناسی را عبارت میدانند از توصیف و تحلیل فرهنگ و جامعه. معمولا در قومشناسی تاکید بر این است که قومنگار اصطلاحاً پا به میدان پژوهش بگذارد و به مشاهده مشارکتی بپردازد و روایتی مکتوب از افراد، مکان یا رسوم ناحیه مورد پژوهش ارائه کند. بنا بر سنت، قومنگارها بر گروه محدود و مشخصی از افراد متمرکز میشوند.
بارت با انتشار کتاب «گروههای قومی و مرزها»، بنیان قومشناسی را دگرگون کرد و در کل، علوم اجتماعی را به چالش کشید و راه را به روی رویکردی گشود که بعدها سازهگرایی نامیده شد. پیش از بارت، فرض غالب این بود که قومیت معادل است با فرهنگ و هر گروه فرهنگی مجزا برای خود دارد، اما بارت اینگونه نمیاندیشید و اعتقاد داشت که برای شناخت بهتر قومیت باید بر مرزهای قومی متمرکز شد، نه بر ویژگیهای فرهنگی.
کتاب مجموعه مقاله است اما سایه ویراستار این مقالات، فردریک بارت بر کل کتاب احساس میشود. درباره بارت و برنامه پژوهشیای که کتاب «گروههای قومی و مرزها» از دل آن بیرون آمده برایمان بگویید.
فردریک بارت، قومشناسی نروژی بود که در سال ۲۰۱۶ در ۸۷ سالگی درگذشت و تا واپسین سالهای زندگی، دست از تلاش و پژوهش بر نداشت. در دانشگاههای شیکاگو و کمبریج تحصیل و عمدتا در دانشگاههای بوستون و هاروارد تدریس کرد. پژوهشهای قومشناختی او، از جمله پژوهش درباره پشتونها با نام «هویت پشتون و صیانت از آن» را که در کتاب مورد گفتوگوی ما چاپ شده، شاهکارهای قومشناسی میدانند. بارت در نقاط متعدد جهان، از جمله، در بالی، بوتان، چین، گینه نو، سودان، عمان، پاکستان، افغانستان، عراق و ایران پژوهشهای قوم-شناختی انجام داده است. دانشگاه تهران یکی از آثار او با نام «روش بررسی و شناخت علمی ایلات و عشایر» را در سال ۱۳۴۴ با ترجمه پرویز ورجاوند و کتاب دیگر او درباره ایل باصری استان فارس را در سال ۱۳۴۷ با ترجمه کاظم ودیعی چاپ کرده است. علاوه بر این، بارت در همایشی که در سال ۱۳۳۸ در دانشگاه تهران با همکاری سازمان یونسکو برگزار شده، مقالهای با نام «ساختار قبیلهای در ایران» ارائه کرده است.
در کتاب مورد گفتوگوی ما، رویکرد کلی بارت در مورد قومیت هویدا است. همانطور که او در دیباچه کتاب میگوید، این کتاب، محصول مشترک تمام قومشناسانی است که در سال ۱۹۶۷ در همایشی در دانشگاه بِرگِن نروژ شرکت داشتهاند. پس از همایش تصمیم بر این میشود که مقالات در قالب کتاب چاپ شوند. بارت مقدمهای نظری بر آن مینویسد و از دریچه نگاه خود، مقالات را میکاود.
زیرعنوان کتاب «ساخت اجتماعی تفاوتهای فرهنگی» است. در عنوان کتاب هم به مفهوم مرز اشاره شده است. آنگونه که پیداست نویسندگان در مفهومپردازی مسئله قومیت بر تفاوتها و امکان مرزبندی تکیه دارند. کمی درباره نحوه مفهومپردازی «مرز» در کتاب توضیح دهید و اینکه جز این مفهوم چه مفاهیم کلیدی دیگری در این کتاب طرح شده است؟
مفهوم «مرز» را فردریک بارت وارد علوم اجتماعی کرد. به اعتقاد بارت، مرز هنگامی کشیده میشود که کنشگران، میان مقولههای قومیتیِ متفاوت تمایز میگذارند و رفتار متفاوتی با اعضای این مقولهها در پیش میگیرند. مرزهای قومی و بازتولید آنها دغدغه همیشگی بارت بوده است. لذا یکی از پرسشهایی که او و سایر نویسندگان کتاب به دنبال یافتن پاسخ برای آن هستند این است که چرا با این که انسانها از مرزها میگذرند و با این که همگونی فرهنگی جریان دارد و انسانهای این سو و آن سوی مرزها به همدیگر شبیه میشوند، اما همچنان مرزهای قومی، دستناخورده باقی میمانند. به غیر از مفهوم مرز میتوان به مفاهیمی مانند فرایند، تعامل، کنشگر، ساختار اجتماعی، هویتیابی قومی، استناد، خودهویتیابی، و دوگانهسازی میان خود و دیگری اشاره کرد که در کتاب به آنها پرداخته شده اما متاسفانه در اینجا مجال تعریف آنها وجود ندارد.
مباحث قومشناسی پس از این کتاب چه سیری را طی کردهاند. پس از پنجاه سال این کتاب هنوز حرف نویی برای گفتن دارد؟
بارت بر این عقیده است که تمایزهای قومی، محصول ترسیم و پاسداشت مرزها است، نه محصول تفاوتهای فرهنگیِ مشهود برای مشاهدهگر بیرونی. با این تلقی، رویکرد مرزبندی بارت، پارادایم قومشناسی را دگرگون کرد. پژوهشگران با نظر به رویکرد بارت، به جای مطالعه فرهنگِ گروههای قومی، به این موضوع پرداختند که مرزهای میان گروههای قومی چگونه ترسیم و حفظ میشوند. لذا پژوهشگران در این رویکرد، قومیت را مترادف با فرهنگهایی نمیگیرند که تعریف ابژه-بنیاد دارند، بلکه به شناسایی روشهای سوبژکتیوی میپردازند که کنشگران با استفاده از آنها و کشیدن خط فاصل میان خود و دیگر گروههای قومی، مرزهای گروهی را مشخص میکنند.
امروزه نیز رویکرد مرزبندی بارت را پژوهشگران گوناگونی در پیش گرفتهاند، از جمله، ژوتو، لامون، مولنار و از همه مهمتر، آندرهاس ویمِر. ویمِر در کتابش با عنوان «مرزبندی قومیتی؛ نهادها، قدرت، شبکهها» با تکیه بر رویکرد بارت به این پرسشها میپردازد: مرزها ابتدا چگونه پدیدار میشوند و منطق دگرگونی آنها در مراحل بعدی چیست، آنها چگونه تیرهوتار میشوند، رخنه میپذیرند، فرومیپاشند یا در گذر زمان، پابرجا میمانند.
در ایران مقوله قومیت از مقولههای چالش برانگیز است. از جمله این چالشها خلط مفهوم قومیت و ملیت است. این کتاب در زمینه تمایزگذاری میان این دو مفهوم ایدهای به ما میدهد؟
بارت در کتاب «گروههای قومی و مرزها» چندان به مفهوم ملیت نپرداخته و در کلِ پروژه پژوهشیاش عمدتا بر قومیت متمرکز بوده است. اما کسانی که از او متاثر بودهاند، در آثار خود به قومیت، ملیت و نسبت میان آنها پرداختهاند.
در بستر ایران این کتاب به طور کلی چه حرف نو و بدیعی را به مخاطب ارائه میدهد؟ از اساس چه کسانی را میتوان مخاطب کتاب دانست. سوال دیگر اینکه مباحث قومشناسی در ایران تا چه حد طرح شده و بدنه آکادمیک این رشته تا چه میزان تناور است؟
میتوان گفت که فردریک بارت در ایران کمابیش ناشناس است. گرچه همانطور که اشاره شد، پیش از انقلاب، دو کتاب از بارت در ایران منتشر شده، اما کتاب «گروههای قومی و مرزها» جزو معدود آثاری است که بارت در آن، رویکردش را به لحاظ نظری کاویده است. این کتاب میتواند در ایران نیز دریچهای نو به روی مطالعه قومیت بگشاید. اگر بپذیریم که در ایران، کلیشهسازی درباره اقوام رایج است و قومها را عموما صاحب فرهنگ و ویژگیهای مجزا و منحصر میدانند، این کتاب میتواند خدشهای جدی بر این نگاه بیندازد و موجب شود که موضوع قومیت، از دریچه نگاه بارت نیز بررسی شود تا راهگشای شناخت دقیقتر آن باشد.
میتوان گفت مخاطب کتاب، به طور خاص، دانشجویان و علاقمندان به حوزه علوم اجتماعی، و به طور عام، کسانی هستند که به شناخت اقوام و قبایل کشورهای دیگر علاقهمندند، زیرا کتاب، پژوهشهای جذاب و تفصیلی درباره برخی اقوام و قبایل نروژ، سودان، اتیوپی، مکزیک، افغانستان و لائوس را در خود دارد.
در مورد قومشناسی در ایران عرض کنم که علاوه بر دانشگاه تهران، در سالهای اخیر، سایر دانشگاههای دولتی و آزاد و... نیز به جذب دانشجو در رشته انسانشناسی در تمامی مقاطع میپردازند. در سال ۱۳۹۲ نیز پذیرش دانشجو در این رشته در سطح دکترا در دانشگاه تهران تصویب شده است. سوای این، کتابهای متعددی در زمینه قومشناسی در داخل چاپ شده اما دو نکته در این میان اهمیت دارد. نخست این که پژوهشهای قومشناختی با استفاده از رویکردهای استاندارد باید از سطح توصیف به سطح تحلیل برسند. و نکته دوم این که برای تقویت رشتهها و بهرهگیری عملی از آنها باید به جز تدریس در دانشگاه، در بیرون از دانشگاه هم آنها را تقویت کرد، به عنوان مثال، با تاسیس بنیادها و موسسات تخصصی. در این زمینه، تلاشهای قابل تقدیری صورت گرفته اما به نظر میآید تا وضعیت مطلوب فاصله داریم.
در پایان اگر سخنی باقی مانده است در خدمتتان هستیم.
اجازه میخواهم یک نکته و یک پیشنهاد عرض کنم. یکی از معدود افتخارات بنده، آشنایی دلپذیر با جناب دکتر مراد ثقفی و همکاری با ایشان است. شخصیت دلنشین و خلقوخوی دلپسند ایشان همواره قوت قلبی بوده برای من و دقت بالا و حساسیت ایشان در کار، راهنمایم در طی مسیر. بر خود فرض میداند که از ایشان و تمامی عزیزان نشر محترم «شیرازه کتابِ ما» بابت تمام الطافشان بر بنده، کمال تشکر را داشته باشد.
پیشنهادم، ایجاد دانشگاه یا دانشکده «زبانهای ایرانی» است که در آن، تمامی زبانهایی که در ایران عزیز به آن صحبت میشود، مورد مطالعه و تحقیق و تطبیق قرار گیرند، زیرا تمایزها، تفاوتها و مرزبندیها به واسطه و از طریق زبان اتفاق میافتد و کسب شناخت در این زمینه، هم احترام به تفاوتها است تا آنها به مرزهای غیرقابلعبور تبدیل نشوند و هم شناخت تاثیرهای متقابلی است که نشان بدهد این مرزها چگونه در عمل درنوردیده میشوند.