نقد و بررسی کتاب انقلاب اجتماعی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات

1399/02/30 سه شنبه

پیچیدگی‌های سیاست‌گذاری در ایران پس از انقلاب از دو سو به اصولی ساده‌ تقلیل یافته‌اند. از یک سو، بنیادگرایان بازار سیاست‌های رفاهی را ضدتوسعه و مانع رشد می‌بینند و وجود برخی سیاست‌های رفاهی در دولت را گواهی بر تحدید بازار می‌دانند و از سوی دیگر، برخی منتقدان همانقدر ساده‌گرایانه گستردگی سیاست‌های بازاری را نشان می‌دهند و با چشم‌پوشی از عناصر دیگر، همه‌چیز را با شابلون نولیبرالیسم می‌خوانند. همین گرایش به تقلیل‌گرایی را می‌توان در میان مخالفان و مدافعان نظم سیاسی-ایدئولوژیک مستقر نیز مشاهده کرد، هرچند با مبانی نظری متفاوت. ازاین‌رو است که بسیاری از مطالعات دانشگاهی درباره‌ی سیاست اجتماعی و دولت پس از انقلاب آکنده از تصاویری کلیشه‌ای و زیر بار سنگین گفتارهای سیاسی و ایدئولوژیک است.

کوان هریس، استاد دانشگاه کالیفرنیا، در کتاب «انقلاب اجتماعی» می‌کوشد سیاست‌های رفاهی را در بطن مناقشات اجتماعی-سیاسی بنشاند و با نقد درک رایج پوپولیستی و حامی‌پرور از دولتی نفتی-رانتی، سیاست اجتماعی در جمهوری اسلامی را بازخوانی کند. رویکرد تاریخی متفاوت و بهره‌گیری از منابع متنوع سبب شده تا پس از مدت کوتاهی از چاپ این کتاب به زبان انگلیسی در سال 2017 و ترجمه آن به فارسی در ماه‌های اخیر، این اثر با استقبال وسیع ایران‌پژوهان روبه‌رو شود و به مرجعی مهم در فهم دستاوردهای رفاهی جمهوری اسلامی و مبنایی برای تبیین نتایج ناخواسته این سیاست‌ها برای جنبش‌های اجتماعی جدید طبقه متوسطی در ایران تبدیل شود.

هریس در پژوهش خود با تمرکز بر نهادسازی‌هایی چون «کمیته امداد» و «شبکه خدمات درمانی روستایی» پروژه مشروعیت‌زایی برای نظام سیاسی جدیدالتاسیس پس از انقلاب را بازخوانی می‌کند و با عطف توجه به «بسط بیمه‌های اجتماعی» پیوند سیاست‌های رفاهی را با برنامه‌های توسعه بازارمحور نشان می‌دهد تا از این رهگذر، راهی به فهم تغیییرات اجتماعی ایران پس از انقلاب بگشاید. وی در نهایت جنبش‌های اجتماعی جدید را نه نتیجه شکست که زاییده توفیق سیاست‌های رفاهی می‌بیند. این پرسش که آیا هریس موفق شده است راهی جدید بگشاید یا ناکام مانده و تلاش او برای فراروی از کلیشه‌های ژورنالیستی صرفاً به دیدی توریستی انجامیده است خود نیازمند واکاوی و موضوع بحث است.

حال، از سویی در مقابل ذوق‌زدگانی که پژوهش هریس را سندی دال بر وجود دولت رفاه در ایران می‌پندارند و از آن وسیله‌ای برای پرده‌پوشی سیاست‌های اقتصادی دهه‌های اخیر می‌سازند و از سوی دیگر در برابرِ تقلیل‌گرایانی که فهم پیچیدگی پروژه‌های خاص دولت‌سازی را فدای استفاده از مفاهیم جهانشمول اقتصادی می‌کنند، نقد کتاب «انقلاب اجتماعی» می‌تواند از صرف بررسی آن پژوهش خاص پیشتر رود و فرصت و بهانه برای گشودن بحث‌هایی بیشتر باشد.

از خلال پی‌گیری روند استدلال، شواهد و نتیجه‌گیری‌ها و بررسی نقاط قوت و ضعف تجربی و نظری این کتاب، ضمن سنجش نقادانه میزان توفیق نویسنده در دستیابی به تحلیلی موثق، می‌توانیم بار دیگر به پرسش از وضعیت سیاست‌های رفاهی ایران، نقش آن‌ها در شکل‌دهی به فضای اجتماعی و تحول رابطه دولت و طبقات اجتماعی در چهار دهه گذشته بازگردیم.

انصراف از نظر